ذكر درلغت :
دركتاب العين،كهنترين فرهنگنامة ادب عرب آمده است: ''الذّكر: الحفظ للشيء وتذكره وهو منّي علي ذكر''- ذكرنگاه داشتن چيزي وازآن يادكردن است،چنانچه گفته مي شود من به ياد او هستم _ والذّكر: جري الشيءعلي لسانك تقول جري منه ذكر _ ذكرعبارتست از جاري شدن چيزي بر زبان انسان چنانچه گفته مي شود يادي از او به ميان آمد _ ''
ذكر در اصطلاح :
معناي جامع ذكر همان يادآوري به قلب و زبان است كه گاهي در برابر غفلت وگاهي در برابر نسيان به كار
مي رود.
غفلت به معني توجّه نداشتن به علم ونسيان به معناي زايل شدن معني از ذهن است.
بعد از روشن شدن معناي ذكر خوب است به رابطه اين واژه با عوامل آرامش بپردازيم.
قرآن يكي از عوامل آرامش را ''ذكر''(ياد خدا)معرفي كرده است. چنانچه مي فرمايد:
"الّذين آمنوا وتطمئنّ قلوبهم بذكر الله الا بذكر الله تطمئنّ القلوب " ."آنها (كساني كه به خدا بر
مي گردند)كساني هستند كه ايمان آورده اند، ودل هايشان به ياد خدا مطمئن (وآرام) است،آگاه باشيد،تنها با ياد خدا دلها آرامش مي يابد "
اطمينان به معني آرامش و قرار گرفتن است ودل مطمئن، همان نفس مطمئنّه است كه در آية:
(يا ايّتها النفس المطمئنّه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي واد خلي جنّتي) آمده است كه پاداش كسي كه با ياد خدا به اين مقام (اطمينان) رسيده، درآمدن در سلك بندگان خدا وورود به بهشت است.
مراد از(ذكرالله) ياد خدا، مطلق توجّه انسان به خداست. درتزاحم زندگي وانبوهي كارها وتنگنا هاي موجود و در اضطرابي كه بسياري ازمردم را نابود مي كند دل آرامي، با ياد خدا آرامش مي گيرد. از اين رو سزاوار است كه دشواري هاي دروني خود را به ذكر خداوند چاره كنيم. زيرا برترين چاره اي كه مي توان از آن بهره برد به ويژه در زمان ما كه روزگار اضطرابات وهيجان ها ودر گيري هاست و استعمار شرق و غرب آن را دامن مي زند. ياد خدا تنها به ذكر زباني نيست اگر چه يكي از مصاديق روشن ياد خداست. زيرا آنچه مهم است به ياد خدا بودن در تمام حالات خصو صا در وقت گناه است.
" بركات ياد خدا: 1- ياد نعمت هاي خدا عامل شكر است 2- ياد قدرت او سبب توكّل بر اوست 3- ياد الطاف او ماية محبّت است 4- ياد قهر و خشم او عامل خوف (ترس) از اوست 5- ياد عظمت وبزرگي او سبب خشيّت در مقابل اوست 6- ياد علم او به پنهان و آشكار ماية حيا و پاكدامني ماست7- ياد عفو و كرم او ماية اميد وتوبه است8- ياد عدل او عامل تقوي وپرهيزگاري است "
درمعراج السعاده درباره ذكر حقيقي آمده است كه :
"ذكر حقيقي عبارتست از ياد نمودن خدا در دل وچون زبان هم به موافقت دل حركت كند نور علي نور است و اما مجرد ذكر زبان اگر چه هر گاه به قصد قربت و ثواب باشد فايده بسيار برآن مترتب است اما اثر انس ومحبّت و ياد خدا در دل حاصل نمي شود. " پس ذكرحقيقي ذكري است كه در دل به ياد خدا بودن را همراهي كردن و اگر فقط با زبان خدا را ياد كنيم ولي دردل از ياد او غافل باشيم، اين نوع ذكر، ذكر حقيقي و تأثير گذار به حساب
نمي آيد و لذا قطعا ذكري كه لقلقه زبان باشد اثر آرامش بخشي هم نخواهد داشت.
به هر حال قرآن يكي از عوامل آرامش را ذكر معرفي مي كند. وآن ذكري مي تواند عامل آرامش باشد، كه ذكر حقيقي (ذكر قلبي)باشد. ذكرقلبي است كه روح همة عبادت هاي عمليّة مي باشد.
پس اگر انسان در اكثر اوقات به دل متوجّه خداي متعال باشد وبه زبان بر اذكاري كه از طريق شرع رسيده، مداومت كند انس به حق پيدا مي كند وكسي كه با خداوند انس گرفته باشد به آرامش واقعي رسيده است. چرا كه خداوند بهترين وامنيّت بخش ترين موجود مي باشد. وكسي نيست كه بتواند مقابله با قدرت الهي را داشته باشد. پس به حق بايد گفت كه كسي به آرامش واقعي خواهد رسيد كه با خدا مأنوس باشد. بهترين راه انس به خدا،ياد اوست. و بهترين نوع ياد خداوند هم (نماز)است. چرا كه فرمود: '' اقم الصلوه لذكري'' ( نماز را براي ياد من
به پا دار)
توكّل از ريشة (وكل) مي باشد. وبه معني وكيل گرفتن و واگذاري كارها به وكيل مي باشد.
در مجمع البحرين آمده است كه: التوكّل علي الله: انقطاع العبد في جميع ما يأمله من المخلوقين
يعني: "بنده براي رسيدن به آرزو هايش از همة مردم قطع اميد كند وتنها به خداوند اميد داشته باشد وحوائجش را تنها از او بخواهد " واين است معناي توكل بر خدا.
قرآن يكي ديگر از عوامل آرامش را " "توكّل " " واگذاري همة امور به خدا معرفي مي كند. به عنوان نمونه در سوره مباركه طلاق مي خوانيم " "ويرزقه من حيث لايحتسب ومن يتوكل علي الله فهو حسبه انّ الله بالغ امره قد جعل الله لكل شي ء قدرا " " ." "و او را از جايي كه گمان ندارد روزي مي دهد، وهر كس بر خدا توكّل كند كفايت امرش را مي كند، خدا فرمان خود را به انجام مي رساند و خدا بر هر چيزي اندازه اي قرار داده است " ".
كساني كه در زندگي احساس فقر و ناداري مي كنند و يا دچار ناراحتي ها و نگراني هاي ديگري شده اند، براي رفع همة اين مشكلات بهتر است به قدرتي كه فوق قدرت هاست و فنا ناپذير است اعتماد كنند. و خود را به او بسپارند. وچون قدرتي بالاتر از قدرت الهي نيست بهتر است بر او تكيه كنند و خود و زندگي خود را به او بسپارند. چرا كه به خير و مصلحت بندگانش واقف است. منظور از توكّل بر خدا اين است كه انسان تلاشگر كار خود را به خدا واگذارد و حلّ مشكلات خويش را از او بخواهد. كسي كه داراي روح توكّل است هرگز يأس و
نا اميدي را به خود راه نمي دهد ودر مقابل مشكلات احساس ضعف و زبوني نمي كند. و در برابر حوادث سخت مقاوم است. و همين حالت موجب مي شود كه او در درون خود احساس امنيّت و آرامش كند و لذا قدرت او براي رفع مشكلات چند برابر مي شود و به راحتي سختي ها ومشكلات را تحمّل مي كند.
در حديث معراج مي خوانيم كه وقتي پيامبر (ص)در پيشگاه خداوند سؤال كرد كه: ''ايّ العمال افضل'' فرمود: " ليس شي ء عندي افضل من التوكل عليّ والرضا بما قسمت " يعني: چيزي نزد من از توكل بر من و راضي بودن به تقسيم من، با فضيلت تر نيست.
علامه طباطبايي در كتاب شريف الميزان مي فرمايد: مؤمن ابن ترس را به خود راه ندهد كه اگر از خدا بترسد و حدود اورا محترم شمارد وبه اين جهت از آن محرمات كام نگيرد،خوشي زندگي اش تأمين نشود وبه تنگي معيشت دچار گردد،نه،اين طور نيست. چون رزق از ناحيه خداوند تعالي ضمانت شده وخداوند قادر است كه از عهده ضمانت خود برآيد. (ومن يتوكل علي الله فهو حسبه)كسي كه بر خدا توكل كند از نفس وهوا هاي آن و فرمان هايي كه مي دهد خود را كنار بكشد و اراده خداي سبحان رابر اراده خود مقدم بدارد و عملي را كه خداوند از او مي خواهد بر عملي كه خودش دوست دارد ترجيح دهد و به عبارتي ديگربه دين خدا متدين شود و به احكام او عمل كند،(فهو حسبه)چنين كسي كه خدا كافي و كفيل او خواهد بود و آن وقت آنچه كه او آرزو كند خداي تعالي هم همان را برايش مي خواهد. البته آنچه را كه او به مقتضاي فطرتش مايه خوشي وزندگي وسعادت خود تشخيص مي دهد نه آنچه را كه واهمة كاذبش سعادت وخوشي مي داند. و اينكه فرمود: خدا كافي وكفيل اوست علّت اين است كه خداي تعالي آخرين سبب است كه تمامي سبب ها به او منتهي مي شود.
به هر حال اين نتيجه گيري قطعي است كه كسي مي تواندآرامش را در زندگي خود داشته باشد كه قدرتي كه همة قدرت ها به قدرت او ختم مي شود را پشتيبان خود بداند. و اگر وكالت همة امور زندگي اش را به او بسپارد يقيناً احساس آرامش به او دست خواهد داد و نگران نتيجه و عاقبت كار نيست چرا كه عاقبت همة امور به دست خداست.
نظرات شما عزیزان: